
چطور «انسون» بهتری باشیم؟
جمال میرصادقی، پیر ادبیات داستانی و بنیانگذار آموزش داستاننویسی در ایران که بیشتر از ۷۰ سال است در زمینهْ داستان فعالیت میکند، همیشه با لهجهْ تهرانی خودشان میگویند «اگر کتاب بخوانید انسون بهتری خواهید شد.» ایشان داستاننویس و داستانخوان را روح آزاد جهان میدانند.
اگر در ذهن شما هم این سوال میچرخد که «چرا باید کتاب بخوانیم؟»، اولین پاسخ این است که با کتابخواندن، انسان بهتری خواهیم شد. چقدر حیف که نمیشود همهجا سفر کرد و تجربه کرد و پخته شد. چاره چیست؟ دیگر نمیگوییم چون خودتان میدانید.
از آقای سعدی باید اجازه بگیریم تا بگوییم:
«بسیار کتاب باید، تا پخته شود خامی»
با کتاب میتوان سفر کرد؛ به دورها، به شهر شعرها و شورها.
البته انتخاب کتاب از خواندن آن مهمتر است. امان از کتابهای بد! کتابهای بد، در واقع سرانهْ مطالعه را منفی میکنند، بهجای اینکه با آنها لذت زیبایی را لمس کنیم، فقط ذهنمان شلوغ میشود، و خلاصه که نخواندنشان بهتر است. حالا که گفتیم چرا باید کتاب بخوانیم، بیایید ببینیم که چه کتابی را باید بخوانیم.
«گذشت زمان» مهمترین معیار سنجش ارزشمندی کتابهاست. برای مثال شاهنامهْ فردوسی تا امروز حدود ۱۰۰۰ سال است که مانده است. حافظ حدود ۷۰۰ سال و… حداقل یک نسل باید بگذرد تا کتابی امتحانش را پس بدهد؛ برای نمونه «بوف کور» صادق هدایت، که هم در زمان خودش و هم در زمان حال، مورد تحسین منتقدین و خوانندگان واقع شده، کتاب خوبی است. در زمان حافظ و سعدی هم شاعرانی میزیستهاند که دبدبه و کبکبهای بسیار بیشتر از حافظ و سعدی داشتهاند اما امروز حتی نامشان را هم نمیدانیم. این شاعران و نویسندگان پرفروشِ توخالی در زمان ما هم کم نیستند.
معیارهای دیگری هم وجود دارد؛ دوستان کتابخوان، معجزه هستند. اگر مطمئن هستید که آنها کتابها را خوب میشناسند، به آنها اعتماد کنید. بعضی نویسندگان و مترجمان هم هستند که وقتی نامشان را میبینیم میتوانیم به راحتی کتابهایشان را برگزینیم. ناشرانی هم هستند که اصلا کتاب بد منتشر نمیکنند؛ اگر هم کتاب صوتی میشنوید، نام گوینده میتواند معیار خوبی برای سنجش کتاب باشد.
البته اصلا نگران این موضوع نباشید. خودتان خیلی زود میفهمید که چه کتابهایی بهتر هستند. شیرینی کتاب خوب خواندن را که بچشید، باید بگویم که احتمالا شما هم «گرفتار» میشوید البته به قول سعدی «که در کمند تو راحت بُوَد گرفتاری»، گرفتاری هم خوشا که با کتاب باشد.
باری، هرچه از کتاب خواندن و کتاب شنیدن بگوییم از حلاوتش میکاهد. بر نویسندهْ این مطلب ببخشید که بیشتر از این دربارهْ کتاب نمیگوید، او از کتابخواندن، ذوقزده است و نمیخواهد با از کتاب گفتن، از ذوقش کاسته شود. به قول شاعر:
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هرکه تعریف کند خواب خوشایندش را
باقی بقایتان.